نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی




 

خارج از همه مباحثات و مجادلات گروه ها و دسته ها که با رویکردهای گوناگون و با مبناهای نه چندان محکم و قابل دفاع به حوادث و وقایع رفته بر «ایران» می نگرند، نهضت اسلامی ایران در سال پنجاه و هفت یک نقطه عطف بود. عموم مدّعیان که از قضا منشأ مجادلات و خلجانات و دغدغه های نفسانی نیز هستند، همواره از وجود و حضور نیرویی که از ساحتی متعالی، هوشمندانه کنترل و هدایت بسیاری رخدادها را در اختیار دارند، غفلت می ورزند. اینان جمله گره ها و گره گشایی ها را- به نحو مطلق- در اختیار تامّ انسان ها و محاسبات عقل بوالفضول آنها می دانند. حتی اگر امکان کشف راز آمدن ها و شدن ها برای عموم مردم میسر نیست و پرده ها جز برای اهل راز فروافکنده نمی شود، می توان با مجاهدتی صمیمانه نسبت میان وقایع بزرگ و نقطه عطف ساز را با طرح کلّی ای که در این رساله بارها درباره اش گفت و گو شد، کشف کرد و متناسب با آن به شناسایی و تحلیل رخدادها و گفت و گو از چند و چون آن پرداخت.
به هر روی، واقعه سال 1357 ه.ش. با همه زمینه های پیشین و زمینه سازانش، یک نقطه عطف بود. نقطه عطفی مانند ورود اسلام به ایران یا مهاجرت امام رضا (علیه السلام) به پهنه ایران اسلامی.
این سخن را نشانه صحّه گذاشتن نگارنده بر کلّیه عملکرد خُرد و کلان انقلابیون و پس از آن آمد و شد سی ساله دولتمردان جمهوری اسلامی نباید دانست.
بیست سال نقد نگارنده درباره حوزه های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی «ایران»، برهان ادّعای یاد شده است. در جلد اول از کتاب «استراتژی انتظار»، این نقطه عطف را به منزله جهش سفینه انقلاب اسلامی از زمین و حرکتش به سوی مدارات بالا یاد کرده ام و از آخرین منزل و مدار که الزاماً این سفینه باید در آن مستقر شود تا مأموریتّش را به نحو کامل به انجام رساند، با عنوان «مدار منتظران و زمینه سازان»یاد کرده ام. مقصدی و مداری که متأسفانه طیّ سی سال گذشته، اکثر دولتمردان پی به حقیقت و ضرورت آن نبرده اند. در این باره نیز روایات رسیده از سوی حضرات معصومان (علیه السلام)، مددرسان ما خواهند بود.
ضمن آنکه جمله شیعیان آل محمد (صلّی الله علیه وآله و سلّم) را از یک قبیله و برخاسته از یک منشأ واحد نوری می شناسم و شیعه خانه اهل بیت (علیهم السلام) را متعلق به جملگی آنها می دانم. صرف نظر از اینکه در ایران زندگی کنند یا هر سرزمین دیگری غیر از ایران.
مستندات روایی، آغاز نهضت را معطوف به حرکت مصلحانه مردی از «قم» می کنند.
1. رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله و سلّم) می فرمایند:
«یَخرُجُ‌ النّاسَ منَ المشرقَ فَیوطئونُ لِلْمهدیِّ سُلطانَهُ (1)؛
مردمی از شرق قیام می کنند و زمینه را برای حرکت جهانی مهدی فراهم می سازند.»
2. از امام محمدباقر (علیه السلام) نیز روایتی نقل شده که می فرمایند:
«کَأنّی بقومٍ قد خرَجوا بالمشرقِ یَطلبونَ الحقُّ فلا یُعْطونهُ ثُمَّ یُطلبونه فَلا یُعطونه فإذا رأوا ذلک وَضَعوا سیوفهم علی... (2)؛
گویا می بینم مردمی در شرق قیام کرده، حق را طلب می کنند، ولی به آنها نمی دهند. دوباره حق را می طلبند، به آنان داده نمی شود، وقتی اوضاع را چنین دیدند، شمشیرهای خود را بر شانه ها می گذارند، پس آنگاه حاضر می شوند که حقّ آنها را بدهند؛ اما آنها دیگر قبول نمی کنند تا اینکه قیام می کنند و آن را جز به صاحب شما تحویل نمی دهند. کشته های آنان شهید به شمار می روند. آگاه باشید! اگر من آن زمان را درک کنم، خود را برای صاحب این امر نگاه می دارم.»
3. امام صادق (علیه السلام) نیز می فرمایند:
«سَتَخُلو کوفهُ من المؤمنینَ، و یأزرُ عنها العِلمُ کما تأزرُ الحیّهُ فی حُجرها، ثمَّ یظهر العِلمُ بِبلدٍ یُقالُ لها قم... ثمَّ یظهرُ القائمُ (عج)؛
به زودی کوفه از مؤمنان خالی می شود و علم از آن می گریزد و پنهان می شود، آن گونه که مار در سوراخش پنهان می شود؛ سپس علم در شهری به نام قم ظاهر می شود و شهر قم کانون علم و فضل می شود و چنان دنیا را با حقایق آشنا می سازد که در روی زمین مستضعفی در دین باقی نماند، حتی زنان در پرده و چنین زمانی نزدیک ظهور قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله و سلّم) است. سپس خداوند قم و اهل آن را قائم مقام حجت خدا قرار می دهد که اگر چنین شود، زمین اهل خودش را فرو می بلعد و حجتی باقی نمی ماند. آنگاه علم از قم به تمام دنیا می رسد و مشرق و مغرب عالم را فرامی گیرد و حجت خدا بر خلق تمام می شود؛ زیرا در تمامی روی کره زمین، ‌کسی باقی نمی ماند که دین و علم به او ابلاغ نشده باشد، آنگاه امام زمان (عج) ظاهر می شود.» (3)
4. امام موسی کاظم (علیه السلام) می فرمایند:
«رجُلٌ مِنْ اهلِ قمَّ یدعوْ النّاس الی الحقِّ یَجتمعُ معهُ قومٌ کزُبرِ الحدیدِ لا تُزِلَّهُم الرّیاحُ ... و العاقبهُ للمُتَّقین؛ (4)
مردی از اهل قم به پا می خیزد، مردم را به حق فرا می خواند. گروهی مثل پاره های آهن گرد او جمع می شوند. باد تند حوادث آنها را نمی لغزاند و از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند و به خدا دل می سپارند و پایان خیر از آن متّقین است».
بررسی محتوای روایات که جملگی با ادبیات مشترک، پرده از واقعیتی شگرف و واقعه ای در آینده خبر می دهند، نشان می دهد که بر چهار موضوع محوری و مرتبط تکیه شده است:
1. خیزش مردی از شرق (قم)؛
2. نهضتی بزرگ و اجتماعی؛
3. نقش آفرینی در زمینه سازی ظهور؛
4. دعوت به سوی حق.
اگرچه از زمان شروع غیبت کبرا در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری تا امروز، یعنی قرن پانزدهم، طیّ سال ها و قرون متمادی، خیزش های اجتماعی کوچک و بزرگ زیادی در جهان اسلام و ایران رخ داده است؛ اما هیچ یک از آنها در خود و با خود، مشخصات چهارگانه یادشده را ندارند.
همین قراین و شواهد حاکی از آنند که واقعه، در صورت یک جنبش بزرگ سیاسی، اجتماعی و نظامی حادث می شود. این دعوت در قالب طرحی و برنامه ای فرهنگی و تبلیغی نیست؛ بلکه با پیش زمینه های فرهنگی، میدان بزرگی برای قیام کنندگان فراهم آمده تا شرایط سیاسی، اجتماعی جدیدی را رقم زده و حتی برای رسیدن به اهداف یا دفاع از آن، دست به اسلحه برده و میدان داری کنند.
انگیزه قیام کنندگان «دعوت به حق» است و همین انگیزه، واقعه را تبدیل به نهضتی زمینه ساز برای ورود به عصر ظهور و همراهی با حضرت صاحب الزمان (عج) می کند.
دعوت جهانی امام مهدی (عج) دعوتی صرفاً فرهنگی نیست؛ بلکه نهضتی است جهانی، سیاسی و نظامی که منجر به دیگرگونی جهان در وجوه مختلف و در بُعد جهانی می شود.
نکته جالب توجه و روشنگر اینکه، روایات درباره «مکان واقعه»، شخص پیشرو و صورت عملیات صراحت دارند.
حضور عمومی مردم و همراهی آنها با رهبری که به سوی حق فرا می خواند، در سیر تکوینی به «اتمام حجت» ساکنان زمین می انجامد. این اتمام حجت مشروط به آگاه شدن ساکنان بخش بزرگی از جهان از این واقعه و انگیزه و مرام قیام کنندگان است. از اینجاست که دریافته می شود، واقعه الزاماً در ابعاد بزرگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بالاخره نظامی، بسیاری از معادلات را در هم شکسته و در گذر ایام، باعث انتشار وسیع اخبار و میدان تأثیراتش در ابعاد جهانی می شود.
بی تردید، نهضت بزرگ سال 1357 ه.ش. ایران به رهبری مردی از جمع عالمان آل محمد (صلّی الله علیه وآله و سلّم) که از «قم» برخاست و مردم را به حق دعوت فرمود و با رویکردی سیاسی، اجتماعی بنای تأسیس نظام حکومتی را استوار کرد و در پی احقاق حقّ مردم و نهضت وارد میدان مبارزه نظامی شد، بارزترین مصداق پیش بینی حضرات معصومان (علیهم السلام) درباره واقعه ای در این ابعاد، قبل از ظهور امام عصر (عج) است. مطالعه درباره مجموعه نشانه های یاد شده در روایات، به عنوان «نشانه های ظهور»، «ملاحم و فتن» و بررسی و تطبیق شرایط امروز جهان و آنچه بر مردم ساکن جهان می گذرد، حکایت از این دارد که در هیچ دوره ای از ادوار گذشته بر بشر تا این اندازه میان نشانه های یاد شده و مصادیق موجود، هماهنگی و تطبیق وجود نداشته است.
چیزی قریب به یک هزار و اندی نشانه غیرحتمی برای واقعه عظیم ظهور از سوی معصومان (علیهم السلام) بیان شده که پهنه های مختلف حیات فردی و اجتماعی انسان ها را در وجوه مختلف فرهنگی و مادّی در بر می گیرد؛ چنان که در کتاب «غرب و آخرالزّمان» و سخنرانی هایی که به همین مناسبت داشته ام، ذکر شده است. حجم بزرگی از نشانه ها را در همین عصر و موقعیت می توان مشاهده کرد و درباره آنها به مصداق شناسی پرداخت. جالب آنکه در هیچ عصر و زمانی به اندازه عصر ما، در سراسر جهان از واقعه ظهور و منجی گرایی و وقایع سخت سال های پیش از ظهور، سخن به میان نیامده است.
در جایی اشاره کرده ام که میان ما و ساکنان «ایالات متحده آمریکا» از حیث گفت و گو در موضوع «آخرالزمان و منجی گرایی» قریب به شصت سال فاصله جدّی وجود دارد. حجم، کمیّت و کیفیّت آثار ارائه شده و اقدامات معمول داشته شده در این باره، صدها برابر اقدامات انجام شده و آثاری است که طیّ دوازده قرن گذشته در همین باره تولید شده اند. متذّکر این معنا می شوم که به هیچ روی نمی شود در اسناد روایات بیان شده، خدشه وارد ساخت. صحّت منابع قابل تردید نیست؛ اما درباره مباحث مهمّ آخرالزّمانی، رخدادها و عینیّت یافتن وقایع، خود پشتیبان محکمی برای صحّت اسناد و سخن ارائه شده درباره آنهاست.
عفّان بصری از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند
امام به من فرمودند: «آیا می دانی چرا این شهر را قم می نامند؟» عرض کردم: خدا و رسولش آگاه ترند. فرمودند: «زیرا اهل قم اطراف قائم آل محمد گرد آمده و با او قیام نمایند و در کنار او ثابت قدم مانده و او را یاری کنند.» (5)
در وقت یاد کردن از این خطّه، روایات گاه اشاره به «طالقان» دارند و گاه «قم»، «فارس» یا اهالی مشرق.
روایتی از امام صادق (علیه السلام) در این باره نقل شده است که ایشان فرمودند:
«خدای متعال را گنج هایی است در طالقان که نه طلاست و نه نقره و درفشی که از آغاز تاکنون باز نشده و به اهتزاز در نیامده است. این خطّه دارای مردانی است که نسبت به ذات مقدس خداوند تردیدی در آن قلب ها ایجاد نمی شود... آنان زاهدان شب و شیران روزند. در اطاعت از امام و رهبرشان مطیع تر از کنیزان نسبت به مولای خویشند... شعار آنان خون خواهی سالار شهیدان، امام حسین (علیه السلام) است... به واسطه این رادمردان، خداوند امام بر حق را پیروز می گرداند.» (6)
چنان چه جان و حقیقت اسلام را ولایت بدانیم و از آن- به اتّکای روایات- به عنوان ستون خیمه دین داری یاد کنیم، بهره ایرانیان از «ولایت مداری» و پایمردیشان در طریق امامت و ولایت، آنان را به مرتبه ای می رساند که گاه از آنان به عنوان خویشاوند اهل بیت (علیهم السلام) و گاه صاحب بالاترین نصیب از اسلام یاد شده است. پیامبراکرم (صلّی الله علیه وآله و سلّم) در این باره فرمودند:
«أعظمُ النّاسِ نصیباً فی الاسلامِ اهلُ الفارسِ (7)؛
در بین مردم، مردم فارس، بیشترین سهم را از اسلام دارند.»
و در جایی دیگر فرمودند: «ایرانیان خویشاوندان ما اهل بیتند.» (8)
در روایت شیرین و دل نشینی امام صادق (علیه السلام) نیز فرمودند:
«اهلُ خُراسانَ اعلامِنا و اهلُ قُمْ انصارنا و اهلُ‌ کوفهَ اوتادُنا (9)؛
مردم خراسان، بزرگان ما و مردم قم، یاران ما و مردم کوفه، حامیان استوار ما هستند.»
در روایت بلندی که عبدالله بن مسعود از قول پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله و سلّم) نقل کرده، ارتباط میان قیام زمینه سازان و پیوستن آن قیام با نهضت مقدس حضرت مهدی (عج) را آشکار می کند.
«... به زودی بعد از من، اهل بیتم در شهرها پراکنده و آواره شوند.»
این پراکندگی، در زمان حضرت علیّ بن موسی الرضا (علیه السلام) و مهاجرت امام زادگان به «ایران» به نقطه اوج و کمال خودش رسید. سپس ادامه دادند:
«تا آنکه درفش های سیاه از مشرق زمین به اهتزاز درآیند که حق را طلب می کنند؛ اما حقوقشان را ادا نکنند، آنان دست از حق طلبی نکشند؛ اما اجابت نشوند و دیگر بار درخواست کنند به آنان اعتنا نگردد، پس از آن دست به مبارزه زنند و به پیروزی رسند. هرگاه کسی از شما یا فرزندان شما آن زمان را درک کرد، پس به پیشوایی بپیوندد که از اهل بیت من است؛ اگرچه با دشواری، روی برف با دست و پا برود.»
در این بخش به پیروزی نهضت مشرق زمینیان و پیوند خوردنشان به پیشوایی از اهل بیت (علیهم السلام)، یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) اشاره شده است و پس از آن فرمودند:
«آنها درفش های هدایتند و آن را به دست مردی از اهل بیت من می سپارند که نام او هم نام من و نام پدرش نام پدر من است. او حاکم زمین می گردد و آن را پر از عدل و داد می کند. آن گونه که از جور و ستم پر شده است.» (10)

پی نوشت ها :

1. کنزالعمّال، ح 38657؛ حائری یزدی، علی، إلزام النّاصب فی اثبات الحجه الغایب (علیه السلام)، ج 2، ‌ص 14.
2. کتاب الغیبه، ص 145.
3. صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (علیه السلام)، ص 433؛‌ بحارالانوار، ج 57، ص 213.
4. بحارالانوار، ج 57، ص 216؛ عصر ظهور، ‌ص 214.
5. بحارالانوار، ج 60، ص 216.
6. همان، ج 53، ‌ص 307.
7. کنزالاعمال، ج 2، ص 303.
8. همان.
9. بحارالانوار، ج 57، صص 214-217.
10. همان، ج 51، ص 83؛ ابن طاووس، سیّدعلی بن موسی، الملاحم و الفتن یا فتنه و آشوبهای آخرالزّمان، مترجم: محمّدجواد نجفی، 30- ص 117.

منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم